دویدم و دویدم .... به یک اتو رسیدم .... گفتم تو میای با من به بازی ... اتو دمش رو تاب داد با دست به من جواب داد گفت نشد تو هم یه روزی با من بیای به بازی من تنم همیشه داغه یه چشم دارم چراغه پیف میکنم ... پف میکنم پیرهن هاتو صاف میکنم ...
نوشته شده در شنبه 90/4/25ساعت
11:41 صبح توسط باران نظرات ( )
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |